سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----245139---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----10-----
گل پیکر

 

نویسنده: بهار
جمعه 85/6/17 ساعت 10:14 عصر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

...در این هنگام از تاریکی ؛ تنها صدای نفس کشیدن ساعت شماته دار بگوش میرسد ؛
و زمان میگذرد ؛
و تو سالهاست که همچنان از پس "ابر غیبت نظاره گر مدعیان انتظاری ؛ و خود چشم انتظارمصلِحان منتظر مصلَح ؛
و اینک آیا آن زمان فرانرسیده است؟
مولا ی من ؛ زاهدان منتظر روزیند که که زهد و تقوای مهدوی ، عالم گیر شود ؛
و عابدان در انتظار ساعتی که به همراه مسیح ، نمازی به امامتِ ولایت اقامه کنند ؛
و عارفان چشم به راه جمعه ای که مست از ظهور تو ، از شراب حضورت ، جامها بزنند.
آقای من ؛ چه ندبه ای هایی که هنوز ترنم " متی ترانا و نراک " شان به گوش میرسد ...
‌و چه بسیار عاشقانی که با نوای " اللهم ارنی الطلعة الرشیده " از این جهان رخت بربستند؛
و چه بسیار دلباختگانی که با آرزوی " فاخرج من قبری " چشم از این دنیا فروبستند ؛ و چه بسیار منتظران منتَظَر ....
و ما نیز آیا نعمت رؤیت قائم نصیبمان نمیگردد؟
میرسد آیا به ما صدای " انا المهدی " ات ، زمانی که " پا در جای قدوم خلیل بت شکن " نهاده ای ،
... و میشود آیا فریاد " بقیة الله خیر لکم " ات ، هنگامی که تکیه بر کعبه کرده ای ، ذوالفقار علوی در دست داری و آماده ی انتقامی از کشندگان جد مظلومت حسین - علیه السلام - ، گوش ما را هم بنوازد؟
ای دلیل "اتصال زمین و آسمان " هنوز آیا زمین " ملئت ظلما و جورا " نشده که با رایت عباسی ات سایه ی عدلت را بر آن بیفکنی ؟
مهدیا ؛ اینک جهان بیش از هرزمان درانتظار توست ؛ در انتظار عدالتت ؛‌ و منتظر جمعه ای که صدای " جاء الحق و زهق الباطل " طنین انداز شود ...
و هنوز آیا زمان آن فرانرسیده است؟

دوستت دارم...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
پنج شنبه 85/5/5 ساعت 1:13 عصر

.به نام او...

صدای پاهایش را میشنوی؟

دارد می‌آید!

رجب را میگویم

رسید [گل]

پشت درب ایستاده

خانه دل را از غیر « او » خالی کرده ایم؟

درب را که باز میکنی رودی میبنی به چه زیبایی و به چه عظمت

میگویی:

آه خدای من چرا خانه من درون این رود قرار گرفته؟!

تن را به رود میسپاری

دستهایت را به درونش میبری

مشتی و

شاید عهم پیمانه‌ای و

شاید هم جرعه از آن رود مینوشی

آنگاه که جرعه نوش « رجب » شدی

و

فریاد بر آور

سلام بر حسین (ع)

.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
جمعه 85/4/30 ساعت 6:30 عصر

خدایا

 من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم

 که تو در عرش کبریای خود نداری

خدایا

من چون تو دارم و تو چون خود نداری...

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/4/24 ساعت 11:50 عصر

سلطان قلبم  مادر

ای سراسر عشق و امید دوستت دارم.

 

 

بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد ماند

بگذار آن باشم که با صداقت با تو درد دل میکند و با یکرنگی و یکدلی زندگی میکند

بگذار آن باشم که دیوانه وار در شهر نام تو را فریاد میزند

و آن باشم که برای عشقت: جان خواهد داد

بگذار همانی باشم که در شادی هایت میخندد و در غم هایت با تو شریک است بگذار کسی باشم که به داشتن چینین عشقی مانند تو افتخار کند

بگذار کسی باشم که وقتی کلمه دوستت دارم را بر زبان می آورد اشک از چشمانش سرازیر شود

بگذار همانی باشم که تو میخواهی ، همانی باشم که تو آرزوی آن را داری

بگذار کسی باشم که با احساس سخن نگوید ، از ته دل دردش را بگوید و از تمام وجود عاشق و دل شیفته تو باشد

بگذار کسی باشم که زمان تنهایی اش تو همان تنهایی او باشی و زمان خوشبختی اش تو همان خوشبختی او باشی

بگذار همانی باشم که با باوری عمیق به تو و زندگی نگاه بیندازد و با احساسی پاک عاشق قلب مهربان تو باشد

بگذار همانی باشم که بتوانم ستون های استوار زندگی را با محبت و عشق بنا کنم تا تو با آرامش با من زندگی کنی

بگذار همانی باشم که تو در رویاها منتظر او ماندی و به استقبال او رفتی

بگذار کسی باشم که دیگر به جز تو به کسی دیگر نگاه نکند و تنها تو باشی و قلب مهربانت و یک دنیا عشق در وجودش اینک من با تمام وجودم کاری کرده ام و خواهم کرد که هم تو را به آرزویت رسانده باشم و هم خودم آینده ای خوشبخت را در کنار تو داشته باشم

بگذار همانی باشم که دوستش میداری و بگذار همانی باشم که برای عشقش جان خواهی داد

که من هم برای عشق تو جان میدهم

مادر

با همه وجودم دوستت دارم

عاشق ات هستم

همیشه در قلب منی

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
چهارشنبه 85/4/21 ساعت 11:54 عصر

برای‌ ارائه‌ پاسخ‌ جامعی‌ به‌ این‌ پرسش‌ مناسب‌ دیدیم‌ که‌ قسمتی‌ از کتاب‌ «رهبری‌ بر فراز قرون‌» پژوهشی‌ دربارة‌ امام‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، نوشتة‌ شهید سید محمد باقر صدر را برای‌ شما نقل‌ کنیم‌:
وقتی‌ آن‌ حضرت‌ خود را برای‌ یک‌ دگرگونی‌ اجتماعی‌ آماده‌ ساخته‌ چه‌ چیز مانع‌ وی‌ شده‌ است‌ که‌ در دوره‌ غیبت‌ صغری‌ یا سال‌های‌ پس‌ از آن‌ به‌ میدان‌ بیاید و غیبت‌ خود را طولانی‌ نسازد؛ با توجه‌ به‌ اینکه‌ در آن‌ زمان‌، زمینه‌ و شرایط‌ کارهای‌ اجتماعی‌ و اصلاحی‌ بسیار آسان‌تر بوده‌ است‌؟...


آن‌ حضرت‌ به‌واسطة‌ رابطه‌ مستقیمی‌ که‌ بر اثر برنامه‌ریزی‌های‌ خاص‌ در زمان‌ غیبت‌ صغری‌ با مردم‌ داشت‌، این‌ امکان‌ را یافته‌ بود که‌ یاران‌ خود را گرد آورد و با قدرت‌، کار خود را شروع‌ کند. قدرت‌های‌ حاکم‌ آن‌ زمان‌ نیز به‌ این‌ مرتبه‌ از توان‌ و نیروی‌ دهشتناک‌ که‌ انسان‌ امروزه‌ براثر پیشرفت‌ علم‌ و صنعت‌ به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌، نرسیده‌ بود.
جواب‌ این‌ است‌ که‌ هر کاری‌ برای‌ تغییر ساختار جامعه‌ به‌وقوع‌ پیوندد؛ موفقیت‌ آن‌ بستگی‌ به‌ یک‌ سلسله‌ شرایط‌ و زمینه‌های‌ خارجی‌ دارد و تا همه‌ آن‌ شرایط‌ کاملاً تحقق‌ نیابد امکان‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ وجود ندارد.
البته‌ آن‌ تغییرات‌ اجتماعی‌ که‌ سرچشمه‌ای‌ الهی‌ دارد از نظر پیام‌، ربطی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌ ] مانند وضعیت‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ جامعه‌، واقعیت‌های‌ بین‌المللی‌، توانایی‌های‌ مردم‌ و... [ ندارد؛ زیرا پیامی‌ که‌ زیربنای‌ این‌ تغییرات‌ است‌، الهی‌ و آسمانی‌ است‌ و شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ از جنبه‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ بیرونی‌ متکی‌ است‌ و موفقیت‌ و زمان‌ انجام‌ آن‌ بستگی‌ به‌ آن‌ دارد و درست‌ به‌ همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ آسمان‌ در انتظار ماند تا پنج‌ قرن‌ از جاهلیت‌ بگذرد و آن‌وقت‌ آخرین‌ پیام‌ خود را به‌واسطة‌ حضرت‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، فرستاد؛ و با آنکه‌ جهان‌ در دوران‌ فترت‌ نیاز شدید به‌ پیامبر داشت‌ ولی‌ به‌خاطر وابستگی‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ تأخیر شد. این‌ عوامل‌ خارجی‌ که‌ اجرای‌ اصلاحات‌ بدان‌ نیاز دارد برخی‌ عبارت‌ است‌ از فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ برای‌ تغییرات‌ موردنظر و برخی‌ جزئیات‌ است‌ که‌ جنبش‌ انقلابی‌ در پیچ‌ و خمهای‌ باریک‌ آن‌ را می‌طلبد.
برای‌ نمونه‌، انقلابی‌ که‌ «لنین‌» در روسیه‌ با موفقیت‌ رهبری‌کرد به‌عامل‌ مهمی‌ مانند جنگ‌ جهانی‌ اول‌ وسست‌ شدن‌ پایه‌ امپراتوری‌ تزار وابسته‌ بود که‌ در ایجاد فضای‌ مناسب‌ برای‌ انقلاب‌ سهم‌ بسزایی‌ داشت‌ و عوامل‌ جزئی‌ و محدود دیگری‌ نیز در آن‌ مؤثر بود مانند اینکه‌ «لنین‌» توانست‌ به‌ سلامت‌ وارد روسیه‌ شود و انقلاب‌ را رهبری‌ کند که‌ اگر هر حادثه‌ای‌ باعث‌ تأخیر ورود او شده‌ بود؛ احتمال‌ داشت‌ انقلاب‌ نتواند به‌ این‌ سرعت‌ حاکم‌ شود.
آری‌، سنت‌ تغییرناپذیر الهی‌ بر این‌ است‌ که‌ اجرا و ایجاد تغییرات‌ اصلاحی‌ بستگی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌، فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ داشته‌ باشد و به‌همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ اسلام‌ پس‌ از یک‌ دوره‌ طولانی‌ و پس‌ از چندین‌ قرن‌، ظهور کرد.
پس‌ با اینکه‌ خدای‌ بزرگ‌، توانایی‌ دارد همه‌ مشکلات‌ و همه‌ سختی‌ها را برای‌ پیام‌ رسانی‌های‌ آسمانی‌، هموار و به‌وسیله‌ اعجاز فضای‌ مناسب‌ ایجاد کند، این‌ روش‌ را انتخاب‌ نکرده‌ است‌؛ زیرا امتحان‌ و ابتلا و رنجی‌ که‌ مایه‌ تکامل‌ انسان‌ می‌شود درصورتی‌ تحقق‌ می‌یابد که‌ تحولات‌، طبیعی‌ و مطابق‌ با شرایط‌ خارجی‌ باشد. البته‌ این‌ مانع‌ نیست‌ که‌ خداوند در برخی‌ جزئیات‌ دخالت‌ کند، جزئیاتی‌ که‌ در اصل‌ فضای‌ مناسب‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ گاهی‌ برای‌ ایجاد تحرک‌ لازم‌ است‌؛ مانند کمک‌ها و توجهات‌ غیبی‌ که‌ خداوند در لحظه‌های‌ حساس‌ و بسیار دشوار به‌ اولیای‌ خود می‌کند چنانکه‌: آتش‌ نمرود برای‌ ابراهیم‌ گلستان‌ می‌شود و دست‌ آن‌ یهودی‌ پیمان‌ شکن‌ که‌ شمشیر بر روی‌ پیامبر کشید از حرکت‌ می‌افتد و یا تندباد شدیدی‌ که‌ چادرهای‌ کافران‌ و مشرکان‌ را زمانی‌ که‌ در جنگ‌ خندق‌، مدینه‌ را محاصره‌ داشتند از ریشه‌ درمی‌آورد و ترس‌ و وحشت‌ را در دل‌های‌ آنان‌ می‌افکند.
ولی‌ همه‌ اینها از جزئیات‌ فراتر نمی‌رود و در زمانی‌ که‌ زمینه‌ و شرایط‌ برای‌ اصلاحات‌ عمومی‌ کاملاً آماده‌ است‌ کمک‌های‌ فوریتی‌، صورت‌ طبیعی‌ به‌خود می‌گیرد و با واقعیتهای‌ خارجی‌ مطابقت‌ می‌کند.
ما موقعیت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌، را با این‌ دید بررسی‌ می‌کنیم‌ تا دریابیم‌ که‌ انقلاب‌ او از نظر اجرا همانند همه‌ انقلاب‌ها به‌ زمینه‌های‌ عینی‌ و خارجی‌ بستگی‌ دارد و بایستی‌ فضای‌ مناسب‌ موجود باشد. از اینرو طبیعی‌ است‌ که‌ منتظر آن‌ شرایط‌ باشیم‌. همه‌ می‌دانند که‌ حضرت‌ مهدی‌ کارش‌ محدود به‌ یک‌ منطقه‌ و یک‌ بخش‌ از جهان‌ نیست‌ و رسالتی‌ که‌ از جانب‌ خداوند بزرگ‌ بر دوش‌ اوگذاشته‌ شده‌، جهانی‌ است‌ و بایستی‌ همه‌ بشریت‌ را از تاریکی‌ ستم‌ به‌ روشنایی‌ عدل‌، رهنمون‌ گردد. برای‌ اجرای‌ چنین‌ تحوّل‌ بزرگی‌ تنها وجود رهبر صالح‌ کافی‌ نیست‌ وگرنه‌ در همان‌ زمان‌ پیامبر این‌ شرط‌ وجود داشت‌. پس‌ این‌ تحوّل‌ بزرگ‌، فضای‌ مناسب‌ جهانی‌ می‌طلبد که‌ همة‌ زمینه‌های‌ خارجی‌ لازم‌ برای‌ انقلاب‌ عمومی‌ در آن‌ وجود داشته‌ باشد.
عامل‌ اساسی‌ در ایجاد این‌ فضای‌ مناسب‌ و پذیرش‌ پیام‌ جدید عدالت‌ از طرف‌ مردم‌ همانا احساس‌ پوکی‌ و پوچی‌ است‌ که‌ انسان‌ متمدن‌ آن‌ روز خواهد کرد و منشأ این‌ احساس‌، تجربه‌های‌ مختلف‌ بشری‌ از تمدن‌ است‌؛ تمدنی‌ که‌ جنبه‌های‌ منفی‌ آن‌ پشت‌ او را خم‌ می‌کند و به‌ آنجا می‌رسد که‌ می‌فهمد شدیداً نیاز به‌ کمک‌ دارد و از عمق‌ جان‌، توجه‌ خود را به‌ عالم‌ غیب‌ یا منبعی‌ مجهول‌، معطوف‌ می‌دارد.
امّا از نظر پیشرفتهای‌ مادی‌ می‌توانیم‌ بگوییم‌ در آینده‌ شرایط‌ برای‌ رساندن‌ پیام‌ به‌ جهانیان‌ بهتر از گذشته‌ است‌؛ زیرا بخش‌های‌ مختلف‌ دنیا به‌ هم‌ نزدیک‌ می‌شوند، مردم‌ می‌توانند با هم‌ ارتباط‌ برقرار کنند و وسایلی‌ که‌ یک‌ سازمان‌ مرکزی‌ برای‌ آگاه‌سازی‌ ملتها از رسالت‌ جدید بدان‌ نیاز دارد، در دسترس‌ می‌باشد.
امّا آنچه‌ در سؤال‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ که‌ هرچه‌ بیشتر در ظهور آن‌ حضرت‌ تأخیر بیفتد، ابزار و آلات‌ جنگی‌ پیشرفته‌تر خواهد شد، درست‌ است‌ ولی‌ این‌ ابزار و آلات‌ مادی‌ برای‌ کسانی‌ که‌ روحیه‌ خود را باخته‌اند و از درون‌ پوسیده‌اند به‌ چه‌ کار می‌آید؟
چه‌ بسا در طول‌ تاریخ‌ که‌ کاخ‌ یک‌ تمدن‌ بزرگ‌ با اولین‌ تلنگر فرو ریخته‌ است‌، چرا؟ برای‌ اینکه‌ چنین‌ بنایی‌ درواقع‌ از قبل‌ فرو ریخته‌ بوده‌ است‌ و هیچگونه‌ پشتوانه‌ و تکیه‌گاهی‌ نداشته‌ است‌.

منبع : سایت موعود

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
جمعه 85/4/9 ساعت 9:15 صبح

آقا کی میای......

تموم جمعه ها نام تو بردم

نشستم اشک چشمام و شمردم

آقاجون زیر لب دارم دعایی

اباصالح اباصالح کجایی

گل نرگس برات عالم بمیره

همین جمعه بیا اون جمعه دیره

چرا پایان نداره این جدایی

اباصالح اباصالح کجایی

به قربون تو و تنهایی تو

فدای عصمت زهرایی تو

تو غربت آشیونه داری

ابا صالح اباصالح کجایی

تو این روزا غمی داری به سینه

به یاد مادرت یاد مدینه

دلت آنجا و اشکت کربلایی

ابا صالح ابا صالح کجایی

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
چهارشنبه 85/4/7 ساعت 9:4 عصر

صبح ابوبکر و عمر به همراه مردم به قصد تشییع و نماز بر جنازه حضرت زهراعلیهاالسلام حرکت کردند و بر در خانه حضرت جمع شدند. ولى ناگهان شنیدند که مقداد خطاب به مردم گفت:«دیشب فاطمه را دفن کردیم».از سوى دیگر مردم با چهل صورت قبر جدید در بقیع روبرو شدند که به هم شباهت داشتند و قابل تشخیص نبودند.

 فریاد مردم بلند شد و یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند: پیامبراتان تنها یک دختر از خود به یادگار گذاشت. اکنون که از دنیا رفت چرا باید دفن شود در حالى که در تشییع و نماز او شرکت نکرده‏اید و جاى قبر او را هم نمى‏دانید؟!

 عمر نگاهى به ابوبکر کرد و گفت: من به تو نگفتم برنامه دفن فاطمه را انجام مى‏دهند؟!

 سپس آنها نزد امیر المؤمنین علیه‏السلام آمدند و گفتند: به خدا قسم، هر چه که براى ما آشوب به پا مى‏کند و ما را ناراحت مى‏کند انجام مى‏دهى. این هم یکى از دشمنى هایى است که در سینه ات نسبت به ما دارى.

 حضرت فرمود: فاطمه علیهاالسلام همان بانویى است که من براى شما اجازه عیادت از او گرفتم و دیدید که به شما چه گفت. به خدا قسم به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر سر جنازه او و نماز بر او حاضر نشوید. من هم کسى نیستم که امر او و وصیتش را مخالفت کنم .

 

 تصمیم نبش قبر

 عمر گفت: این سر و صداها را رها کن. هم اکنون کنار قبرها مى‏روم و آنها را نبش مى‏کنم تا جنازه فاطمه را پیدا کنم و بر بدن او نماز بخوانم! حضرت فرمود: به خدا قسم، اگر کوچکترین اقدامى در این باره کنى در حالى که مى‏دانى هرگز بر جنازه فاطمه علیهاالسلام دست نخواهى یافت مگر آنکه سرت را که چشمانت در آن است از تنت جدا شود - آنگاه من جز با شمشیر با تو روبرو نخواهم شد قبل از آنکه بتوانى کارى انجام دهى.

 عمر فریاد زد: عده‏اى از زنان مسلمین بیایند تا این قبرها را بشکافیم و جنازه فاطمه را پیدا کنیم تا بر او نماز بگذاریم و قبر او را زیارت کنیم!

 عکس العمل امیر المؤمنین علیه‏السلام در مقابل تصمیم نبش قبر فاطمه علیهاالسلام

 این خبر به امیر المؤمنین علیه‏السلام رسید. حضرت با قباى زرد رنگى که در جنگهاى شدید مى‏پوشید با حال غضبناک که چشمانش سرخ شده و رگهایش بالا آمده بود با تکیه بر شمشیر ذوالفقار آمد تا وارد بقیع شد.

   یک نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد که على بن ابى طالب مى‏آید و به خدا قسم یاد مى‏کند که اگر سنگى از این قبرها حرکت داده شود شمشیر خواهد کشید تاهمه را بکشد.

 عمر و یارانش مقابل حضرت در آمدند و عمر گفت: چه خبر است اى اباالحسن، بخدا قسم قبر او را مى‏شکافیم و بر او نماز مى‏خوانیم!

 امیر المومنین علیه‏السلام لباس عمر را گرفت و او را تکانى داد و فرمود: اى عمر، حق خودم را رها کردم تا مردم از دین برنگردند، و امّا قبر فاطمه، قسم به آنکه جان على بدست اوست، اگر تو و یارانت در این باره کوچکترین اقدامى کنید زمین را از خون شما سیراب مى‏کنم. اکنون اگر مى‏خواهى اقدام کن .من اگر شمشیر بکشم آن را غلاف نمى‏کنم مگر با گرفتن جان تو!

 ابوبکر جلو آمد و گفت: اى اباالحسن بحقّ پیامبر و بحق آنکه بالاى عرش است عمر را رها کن. بدانکه آنچه تو کراهت دارى انجام نمى‏دهیم. امیر المومنین علیه‏السلام عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند و از آن روز فکر پیدا کردن قبر فاطمه علیهاالسلام را از یاد بردند.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
سه شنبه 85/4/6 ساعت 11:9 صبح

هنگامی که حضرت علی بدن حضرت زهرا را کفن میکردوقتی میخواست بندهای کفن را ببنددصدا زد:ای ام کلثوم/ ای زینب/ ای سکینه/ ای فضه/ای حسن و حسین!بیایید و از دیدار مادرتان توشه بگیرید که وقت فراق و لقا در بهشت است.

حسن و حسین امدند.بااه وناله فریاد میزدند:ای مادروقتی به حضور جدمان رسیدی سلام ما را به او برسان وبه او بگو:بعدازتودر دنیا یتیم  ماندیم.آه...چگونه شعلع غم دل از فراق پیامبر و مادرشان خاموش گردد؟امیر مومنان فرمود:من خدا را گواه میگیرم که فاطمه ناله جانکاهی کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندان را مدتی به سینه اش چسباند ناگاه شنیدم هاتفی از اسمان صدا زد:(یا ابلحسن ارفعهما عنها لقد ابیکا و الله ملائکه السماء):((ای ابا الحسن /حسن و حسین را از روی سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا این حالت انها فرشتگان را به گریه انداخت! ))انگاه علی (ع)انها را از سینه مادرشان بلند کرد...

صلوات...

می دونستید هر روز باید ۱۴۰۰۰ صلوات و ۱۴۰۰۰ ام یجیب ....را برای امام زمان بخونید.

شاید این امکانش نباشه ولی اگه بتونید

یه گروه ۱۴۰ نفره رو تشکیل بدین و هر کدوم شبی ۱۰۰ صلوات بفرستین .....

یه گروه ۱۴۰ نفره رو تشکیل بدین و هر کدوم شبی ۱۰۰ صلوات بفرستین .....


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/4/3 ساعت 9:58 عصر

خداوندا

عزت مرا این بس که بنده تو باشم

وفخر مرا این بس که تو خدای منی

انچنانی که من دوست دارم

پس مرا انچنان بگردان که تو دوست داری.

(حضرت علی )

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • با عرض معذرت از امام زمان (عج)
    :(((
    :((
    خدا تنها تکیه گاه
    چند حدیث مفید...
    روزها نو نشده....
    شکسپیر گفت...
    خداوندا...
    ...
    یا امام زمان کی میایی؟
    خدایا...
    ای خدای مهربون ...
    گنجشک به خدا گفت:
    ...
    سلام بر پیامبرخوبی ها...
    [همه عناوین(72)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من


  • مطالب بایگانی شده

  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو


  • ningBet

    <

    جدیدترین قالبهای بلاگفا


    جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

    >
  •